عنوان پیام
متن پیام

نگاهی به «ماتریالیسم دیالکتیکی» برای آنها که دل مشغول تغییر جهانند

تاریخ ثبت : ۱۳۹۳/۰۴/۲۱     تعداد بازدید : ۹۹۴
نگاهی به «ماتریالیسم دیالکتیکی» برای آنها که دل مشغول تغییر جهانند

ماتریالیسم دیالکتیکی (ترجمه آیدین تراکمه، نشر تیسا)، نخستین کتابی است از هانری لوفور، فیلسوف فرانسوی که به‌طور کامل به فارسی برگردانده شده است.
ماتریالیسم دیالکتیکی دربرگیرنده روش دیالکتیکی است که در سرتاسر کارهای گسترده و ژرف لوفور ــ بیش از ۶۰ جلد کتاب ــ می‌توان همچون خطی محوری مشاهده کرد. این روش دیالکتیکی به ویژه در تولید فضا به شکلی برجسته به کار بسته می‌شود. او مارکسیسم را جنبشی پویا از نظریه و عمل و نه آموزه‌ و ابزاری ایستا برای راهبردی حزبی می‌دانست. با وجود شباهتِ عنوان، ماتریالیسم دیالکتیکی لوفور را نباید با ماتریالیسم دیالکتیکی کمینترن اشتباه گرفت. این کتاب را می‌توان به بهترین وجه «ردیه‌یی» تلویحی اما «تند به ماتریالیسم دیالکتیکی و تاریخی جوزف استالین» تلقی کرد.
ماتریالیسم دیالکتیکی دربرگیرنده سه موضوع اصلی است. لوفور با تاکید بر علم منطق هگل شرحی را از برداشت دیالکتیکی او از منطق آغاز می‌کند. ادای سهم هگل در تقابل با منطق صوری سنتی قرار می‌گرفت که به دنبال تعیین‌ کارکردهای خرد مستقل از محتوای تجربی است. منطق دیالکتیکی هگل به دنبال آن نبود که «منطق صوری را براندازد بلکه می‌خواست از طریق جست‌وجوی نوعی آگاهی از وحدت بی‌نهایت پرمایه اندیشه و واقعیت و شکل و محتوا از منطق صوری فراتر رود». منطق دیالکتیکی هم به معنای «روشی برای تحلیل» است و هم به معنای «بازآفرینی پویش امر واقعی به واسطه پویش اندیشه». به گفته لوفور اما پروژه کلی هگل، حتی با شرایط پیشنهادی خود او دست آخر شکست می‌خورد. منطق هگل به جای دست‌یافتن به وحدت پویایی از اندیشه و واقعیت، شکل و محتوا، در چنگ پویش‌های بیگانه ذهن گرفتار باقی می‌ماند. این نقد مقدماتی بر هگل مبنایی را برای بخش دوم و مهم‌ترین بخش ماتریالیسم دیالکتیکی یعنی استدلال لوفور درباره رابطه بین هگل و مارکس فراهم می‌کند. به گفته لوفور، مارکس در دو مرحله به میراث هگل می‌پردازد. مارکس در کارهای اولیه‌اش، به ویژه در دست‌نوشته‌های اقتصادی- ‌فلسفی (۱۸۴۴) و ایدئولوژی آلمانی (۴۶-۱۸۴۵) بنیان‌های ماتریالیسم تاریخی را بنا می‌کند. او در دست‌نوشته‌ها هگل را در پدیدارشناسی ذهن به خاطر ‌فهم نادرست بیگانگی بسان شی‌ء‌شدگی ذهن و نه شکلی از سلب مالکیت مادی نکوهش می‌کند، جایی که هگل «زندگی بیگانه» (مذهب، قانون، فلسفه) را با «زندگی واقعی» اشتباه می‌گیرد. لوفور می‌گوید که مارکس در این زمان هنوز برداشتی منفی از علم منطق هگل دارد. مارکس در فقر فلسفه (۱۸۴۷) و مانیفست کمونیست (۱۸۴۸) منطق دیالکتیکی هگل را بسان منطقی یکسره انتزاعی، صرفا صوری و کاملا ناسازگار با برداشتی ماتریالیستی از انسان بی‌اهمیت جلوه می‌دهد. مارکس ــ همان?طور که در سال ۱۸۵۸ در نامه‌یی به انگلس اعلام می‌کند ــ تنها هنگامی به منطق دیالکتیکی هگل برمی‌گردد که روی مقدمه‌یی بر کوششی در نقدی بر اقتصاد سیاسی (۱۸۵۹) و سرمایه (۱۸۶۷) کار می‌کند. تنها آنجا بود که بنا به گفته لوفور، مارکس به درستی منطق هگل را رفع/دگرگون می‌کند و روش دیالکتیکی بیان را با ماتریالیسم تاریخی درمی‌آمیزد و از این رهگذر ماتریالیسم تاریخی را به سطحی جدید ارتقا می‌دهد. این به روشن‌ترین شکل در سرمایه مشهود است، جایی که «مطالعه پدیده‌های اقتصادی... بر پویش دیالکتیکی مقوله‌ها مبتنی است». سرمایه را در نمودهای گوناگونش می‌توان بسان انتزاعی انضمامی؛ یعنی آمیزه‌یی متضاد از محتوا و شکل: انضمام و انتزاع، کیفیت و کمیت، ارزش مصرف و ارزش مبادله فهمید.
ماتریالیسم دیالکتیکی از محصورکردن دانش در چارچوب جست‌وجویی فرجام‌گرایانه برای ایده مطلق، که از دید هگل دست آخر در دولت پروسی اصلاح‌شده تحقق می‌یافت، خودداری می‌کند و برخلاف منطق دیالکتیکی هگل، دیگر نوعی جزم‌اندیشی نیست. نقطه ارجاع اصلی ماتریالیسم دیالکتیکی، نه پویش درونی ذهن بلکه «پراکسیس، یعنی کل فعالیت انسانی، کنش و اندیشه، کار فیزیکی و دانش» است. پراکسیس بر آن چیزی دلالت می‌کند که عقل سلیم آن را «زندگی واقعی» می‌نامد. هدف ماتریالیسم دیالکتیکی چیزی جز بیان عقلانی پراکسیس، یا محتوای واقعی زندگی ــ و به شکلی همبسته، دگرگونی پراکسیس کنونی به پرکتیسی اجتماعی آگاهانه، منسجم و آزاد نیست. هدف نظری ماتریالیسم دیالکتیکی و هدف پرکتیکال آن?ــ یعنی دانش و کنش آفریننده ــ را نمی‌توان از هم جدا کرد.
تصور فراگیر لوفور از پراکسیس بیانگر نقطه آغاز بخش سوم و نهایی این کتاب است: «تولید انسان». او در این بخش فرمول‌بندی ماتریالیستی را از اومانیسم تدارک می‌بیند که به وفور از دیدگاه‌های مارکس در دست‌نوشته‌های ۱۸۴۴ اقتباس می‌کند. بر این اساس «انسان»، در حالی که اساسا یک هستی طبیعی و زیست‌شناسانه است، «طبیعت خاص خود را به واسطه عمل بر روی طبیعت» می‌آفریند. آنچه در این فرآیند تولید انسان کلیدی است، کنشگری کار انسانی است که در تجسم‌های گوناگونش ابعاد فیزیکی و روحی، عینی و ذهنی هستی را مفصل‌بندی می‌کند. کار انسانی مبنایی را برای آگاهی شکل می‌دهد که بسان نوعی «کنشگری یکپارچه‌سازی»، بازتاب مکانیکی نیروهای مادی نیست بلکه به بخش سازنده تولید و به خود متابولیسم انسان‌ـ ‌طبیعت تبدیل می‌شود.
خواندن این کتاب برای فهم اندیشه دیالکتیکی لوفور که در سرتاسر کارهای بعدی او ــ نقد زندگی روزمره، تولید فضا، انقلاب شهری، ضرباهنگ‌کاوی؛ فضا، زمان و زندگی روزمره و... ــ به کار بسته شده‌اند، گریزناپذیر است. خواندن این کتاب می‌تواند برای همه آنهایی که دلمشغول تغییر جهان هستند آموزنده باشد. افزون بر حوزه‌های اقتصاد سیاسی، جامعه‌شناسی، جغرافیای انسانی و فلسفه سیاسی، به ویژه آنهایی را مخاطب این کتاب می‌دانم که دلمشغول مسائل شهری هستند یعنی برنامه‌ریزان و طراحان شهری. لوفور در کارهایی مانند تولید فضا به شکلی مشخص از اندیشه دیالکتیکی در تحلیل مسائل شهری در سرمایه‌داری استفاده می‌کند. در آخر اینکه با درنظرداشتن اندیشه لوفور در این کتاب، امکان هرگونه برخورد فروکاست‌گرایانه با اندیشه او از میان خواهد رفت.

منبع خبر : روزنامه اعتماد
آخرین خبر ها
«جمهوری تشنگان» به زودی به بازار می‌آید«حافظه و فراموشی در تاریخ و فرهنگ ایرانیان؛ درآمدی جامعه‌‌شناختی» به زودی به بازار می‌آید.«تاریخچه جنبش حقوق زنان در آمریکا؛ موانع و دستاوردها» به زودی به بازار می‌آیدزنان زرخرید نامزد کتاب سال 1400 شدبه چاپ سوم رسید: مدیریت شهری ۳ جلدیبه چاپ سوم رسید: ارزیابی تاثیرات اجتماعیِ سیاست‌ها، برنامه‌ها و طرح‌هامدیریت دانش؛ فرایندها، رویکردها به چاپ سوم رسیدخبرگزاری مهر از «پر‌سه‌گردی با قانون دینامیت» اثر کمیل سهیلی نوشت«تصمیم‌گیری» به چاپ ششم رسید.«جغرافیای فرهنگی» به چاپ دوم رسیدمنتشر شدمنتشر شدجوابیه انتشارات تیسا در مورد ادعای یکی از مترجمان کتاب بیشعوریبیشعوری93 میلیارد ریال کتاب در «تابستانه کتاب» به فروش رسیدتلاش برای پاسخگویی به جابه‌جایی تاریخیمردم تابستان راباچه کتابهایی شروع کردند/کتاب ابن سینابین پرفروشهاپیشگامی کتابفروشی‌های شهرستان در طرح «تابستانه کتاب»جریان زندگی زیر شهر تهران کتاب شد«درآمدی پیشرفته بر اقتصاد فرهنگی» چاپ شد