انتشارات تیسا
فرصتی برای گسترش افکار؛ فعال در حوزه چاپ و نشر کتابهای علوم انسانی.
گفتوگوی هنرآنلاین با جولان فرهادی
˝قطعاتی برای ابوالهول˝ بخش اول یک پروژه ادبی است
جولان فرهادی شاعر جوان از نخستین مجموعه شعرش برای ما و شما میگوید...
سرویس فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: اولین مجموعه شعر جولان فرهادی بابادی با عنوان "قطعاتی برای ابوالهول" توسط انتشارات تیسا در ماه جاری منتشر شد. این شاعر جوان متولد سال ۶۲ و از دانش آموختگان و فعالین سابق روزنامه نگاری دانشگاه تهران بوده که پیش از این اشعاری از او در سایت ها و پایگاههای ادبی منتشر شده است و از جمله در اولین نمایشنامهخوانی فلسفی با عنوان "لاخس" قطعهای حماسی از او را با اجرای گروه کر ریرا به رهبری استاد بلبلی شنیده ایم.
آقای فرهادی لطفا خودتان را معرفی کنید و بگویید کتابی که هم اکنون منتشر کرده اید متعلق به کدام دوره از شعر گویی شماست؟
بنده فارغ التحصیل کارشناسی علوم ارتباطات دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران هستم و البته اخیرا بعد از سالهای طولانی دوباره در دانشگاه علم و فرهنگ در رشته مطالعات فرهنگی تحصیل میکنم.
به طور مشخص از سال ۷۹ تلاش های جدی برای ورود به عرصه ادبیات داشتم و این کار را هم با نوشتن مجموعههایی پیش بردم که متاسفانه هیچکدام برای خودم رضایت بخش نبودهاند. پس از اتمام دوره کارشناسی، در سال ۱۳۸۸ دوره جدیدی از نوشتنم را شروع کردم. این مجموعه بیشتر شعرهایش متعلق به فضای آن دوره و به طور مشخصتر حدفاصل بین سالهای ۸۹ تا اواسط ۹۱ هستند.
چطور شد که تصمیم گرفتید شعرهای این دوره کاری خودتان را چاپ کنید و چرا از سال ۱۳۸۸ به بعد را دوره جدید کاری خود میدانید؟
واقعیت ماجرا این است که من تا سال ۱۳۸۸ تلقی غیر اجتماعی از شعر داشتم، یعنی معتقد بودم که شعر در نهایت یک محصول شخصی است و شخصی هم باقی خواهد ماند. از مجموعه محصولات فکری انسان، شعر به نظرم یک اتفاق درونی بود که در نهایت عرضه آن به اجتماع، ضروری نمیآمد چراکه باورم این بود که فرایند انتقال معنا در جامعه ما، فرایند بسیار ناموفقی است.
از سال ۸۸ احساس کردم این بیرون از من است که دارای شعریت، ادبیت و وجوه هنری است و من با شعر گفتن دارم به نحوی امور بیرونی را درونی میکنم. به هر حال تمام کارهای این دوره و بعد از آن از نظر خودم، کماکان در مقیاس نوشتههای من دارای یک استاندارد مطلوب هستند که من را مجاب میکرد الان وقت خوانده شدن است.
امسال، سال ۹۴ است و شما این شعرها را هم با سه سال تاخیر منتشر می کنید، علت این تاخیر چه بود؟
البته باید عرض کنم که برای منتشر شدن همین کار هم کسانی این پیگیری را انجام دادند که واقعا من از آنها باید تشکر کنم؛ اولین بار یکی دونفر از این دوستان با اصرار مجموعه من را در دست گرفت و یکی یکی پیش ناشران میرفتند. من خودم خجالت کشیدم که کاری برای این ها نمی کردم. تا این که در سال ۱۳۹۲ من با مجموعه انتشاراتی تیسا آشنا شدم.
تیسا از هر نظر خوب بود، اولا یک نشر تخصصی بود که میخواست خودش را گسترش بدهد، دوما جنس افرادی که در این انتشارات کار میکردند به ادبیات و هنر یک نگاه رایج و متداول نبود و سوما تیسا آماده بود که کارهای متفاوتی را چاپ بکند. از طرفی شما قطعاتی برای ابوالهول را مطالعه کنید، متوجه می شوید که چطور این کتاب من را به این مجموعه متصل کرد، نه به عنوان مولف بلکه من در کنار یکی از دوستان به نام آقای عباس ریاحی یک واحد ادبی در این مجموعه راه اندازی کردیم به نام کتاب هادس. ما تقریبا یک فصل یا شاید هم دو فصل جلسات خوبی را با همکارانمان در تیسا داشتیم تا بتوانیم واحد ادبی انتشارات تیسا را به نام کتاب هادس طراحی کنیم. البته سال ۹۲ به مشکلاتی خوردیم تا این که امسال توانستیم مجموعا، نه تنها این کتاب، بلکه کل بخش ادبیات را راه اندازی کنیم. در واقع یک بخشی از این تاخیر که دو سال اخیر را شامل می شود محصول تلاش برای پایه گذاری و تاسیس یه بخش ادبی در انتشارات بود.
با این وصف شما تقریبا ۵ سال منتظر انتشار کار اولتان بودید! با توجه به آن چیزی که امروز در اختیار مخاطبان قرار گرفته، آیا از این کار راضی هستید؟ آیا زبان شعری شما در این سال ها تغییر نکرده؟
گفتوگو درباره زبان شعری مجال خاص خودش را می خواهد، اما در رابطه با قسمت اول سوالتان، به واقع کتاب اول من در جریان انتشار، کار اول است وگرنه در مورد کتابهای آماده به چاپ تا الان کارهای بسیاری آماده کردهام. به واقع معتقدم بیشتر باید از استاندارهای ادبی حرف زد، نه زبان شعری. و در مورد استانداردهای کاری هم، به نظرم در طول این سالها ، توانسته ام آن ها را حفظ کنم.
به هر حال کتاب اول هم خیلی در معرفی شما به جامعه مخاطب موثر است و شما این امکان را داشتید که بخواهید کتاب دیگری به جز قطعاتی برای ابوالهول را به عنوان کار اول منتشر کنید، چرا کماکان بر روی انتخاب این مجموعه به عنوان مجموعه اول اصرار داشتید؟
کتاب "قطعاتی برای ابوالهول"، بخش اول یک پروژه ادبی است که آن پروژه خودش مرکب از سه مجموعه است، بنابراین، اولویت هم این بود که کتاب اول، اول منتشر بشود. این کتاب دارای بیش از بیست اثر بلند است که البته یکی از کارها حذف شد اما لطمهای به اصل کتاب وارد نیاورد. این قطعات همگی لحظات واقعی و بیرونی هستند که در من به این صورت شکل گرفتهاند و ترتیب چاپ آنها به نوعی تدوین کل فرایند شعری من است. لذا نگرانی عمدهام در مورد کتاب قطعاتی برای ابوالهول نیست بلکه من به کل پروژه قطعات فکر می کنم. پروژه ای که به بازخوانی عشق و احساسات انسانی در مختصات اجتماعی فرهنگی و سیاسی کشورمان می پردازد. الان تفاوتی که با پیش از انتشار کتاب در خودم حس می کنم این است که در من میل بیشتری برای نوشتن و خواندن و خوانده شدن وجود دارد.
به عنوان آخرین سوال، لطفا بگویید چه پیشبینی از اقبال مخاطبان دارید؟ آیا اصلا به این موضوع فکر کردهاید؟
به هر حال یک تفاوت اساسی که زندگی دوره ما نسبت به ده سال پیش داشته این است که شبکههای مجازی، به نوعی جامعه مخاطبان احضار می کند، و به لحاظ تخصصی ما در دوره احضار مخاطب هستیم، البته مخاطب داشتن برای من در این فضا به معنای پسندیده شدن نیست، به معنای درگیر شدن افراد با کار من است. هر چند من نگاه نخبه گرایی به مخاطب ندارم اما مخاطب کسی است که بخواهد بخواند یا بشنود و البته ضرورتا واکنش مثبتی هم نباید اری داشته باشد. با این توضیحات فکر میکنم این کار قبل از انتشار کتاب شروع شده و حالا در سیکل بالغ شدن است و احتمالا این امر بعد از کتاب چهارم تکمیل و محقق خواهد شد.