انتشارات تیسا
فرصتی برای گسترش افکار؛ فعال در حوزه چاپ و نشر کتابهای علوم انسانی.
نگاهی به کتاب «میشل فوکو: زهد زیباییشناسانه به مثابه گفتمان ضددیداری»

هرگز تسلیم سلطه نشو!
به تازگی نشر «تیسا» کتابی منتشر کرده است با عنوان «میشل فوکو: زهد زیباییشناسانه به مثابه گفتمان ضددیداری» به قلم عارف دانیالی که محمدرضا تاجیک بر آن مقدمهای نگاشته است. در آغاز تورق این کتاب عبارت «زهد زیباشناسانه» عجیب مینماید، براستی زهد را با زیبایی چه کار؟! این شگفتی با دیدن نام میشل فوکو فیلسوف جنجالی فرانسوی بر تارک کتاب افزون هم میشود، بویژه با اصطلاح ناآشنای «گفتمان ضد دیداری»!
نویسنده در این کتاب، زهد زیباشناسانه را در تقابل با زهد راهبانه مسیحی مینشاند. زهد راهبانه مسیحی مبتنی بر رابطه «خود» با «دیگری» است ولی زهد زیباشناسانه که الگوی خود را در یونان باستان پیدا میکند مبتنی بر رابطه «خود» با «خود» است. از دید فوکو، رابطه خود با دیگری در دوران مدرن به شکلگیری روابط نامتقارن و نامتقابل یا همان روابط سلطه و هژمونیک میانجامد که بهترین نمونهاش در تکنولوژی سراسربینِ «جرمی بنتام» فیلسوف فایدهباور انگلیسی قرن نوزدهم است، تکنولوژی در خدمت کنترل، مراقبت، نظارت و بهنجارسازی.
زهد زیباشناسانه اما مبتنی است بر خلاقیت، شکوفایی و آفرینش سبکهای نوین و متفاوت زندگی. در اینجا، رابطه سلطه برقرار نیست و به گونهای میتوان گفت رابطهای از نوع سوژه– سوژه حاکم است. برخلاف رابطه سوژه- ابژه در دوران مدرن که در علومانسانی و بویژه روانشناسی متمثل میشود. در اینجا، بین قدرت و سلطه تمایز گذاشته میشود؛ قدرت مبتنی است بر بازی نیروها، آفرینش زیباشناسانه سوژه. از این رو، زهد زیباشناسانه عبارت است از تمرینی که سوژه بر خود روا میدارد تا بتواند فعالانه در بازی نیروها شرکت کند. این زهد همراستا است با اخلاق زیباشناسانه: این اخلاق همچون اخلاق کانتی بر سوژههای خودآیین تأکید میکند ولی بر خلاف آن، کلّی و همگانی نیست و بیشتر به سبک زیستن نزدیک میشود. این تلقی از فلسفه بهمثابه سبک زیستن، در تقابل است با «اراده به دانستن» که هم نام کتابی است از فوکو و هم جهتگیری کلی عصرمدرن و علوم انسانی را نشان میدهد.
علوم انسانی که از دید فوکو همان ابژهسازی از انسان است جهت سلطه بر او، گفتمان دیداری را شکل میدهد، یعنی گفتمانی که میخواهد بر سوژهها نظارت کاملی داشته باشد همچون تکنولوژی سراسربین بنتامی که سوژهها را به طور کامل میبیند ولی خود قابل دیدهشدن نیست.
فوکو تفسیر بدیعی از مقاله مشهور کانت به نام «روشنگری چیست؟» ارائه میکند. بنا به تعریف کانت روشنگری یعنی خروج از نابالغی خودخواسته به بلوغ. طبق تفسیر فوکو روشنگری یعنی بیشینه کردن تفاوتها (اخلاق مبتنی بر تفاوت) و تسلیم نشدن به مراجع بیرونی و بدل شدن به سوژههایی خودآیین. از همین رو، طبق خوانش نویسنده از فوکو، مسأله «مراقبت» مسأله کانونی جوامع ما است.
نویسنده هنجار زیربنایی نهفته در کنه اندیشه فوکو را همین میداند که: هرگز تسلیم سلطه نشو! و این در حکم نخی است که دانههای اندیشه فوکو را به هم وصل میکند. او در اندیشه خود از مارکس و نیچه متأثر است، ولی این باعث نمیشود نویسنده هرگاه وی را در حال دورشدن از مارکس و نزدیک شدن به اخلاق نخبهگرایانه و اشرافسالارانه نیچه (یا به قول خودش بازماندههای نیچهای) ببیند، نقدش نکند. نیز منتقد این دیدگاه فوکو است که در جامعه مدرن فردیتسازی در تمامیتسازی ادغام میشود. نویسنده کتاب تحت تأثیر مارشال برمن در کتاب «تجربه مدرنیته» و میلان کوندرا، معتقد است در رُمان این ادغام اتفاق نمیافتد و ژانر رمان به «خیابان» رجوع میکند و نه زندان! در رمان همانند خیابان، ما با بازی متقابل نیروها طرف هستیم و کثرتها را میبینیم، بازی و کثرت صداها و روایتها بیآنکه این تفاوتها و تکثرها در یک فرا روایت [یا کلان روایت لیوتاری] تحلیل روند یا در اجماع ادغام شوند، اجماعی که از دید نویسنده هدف اصلی نظریه عقلانیت ارتباطی هابرماس است، ولی طبق دیدگاه فوکویی نویسنده، سلطه و فاشیزم دقیقاً یعنی همین فراروایت یا ادغام همه صداها در صدای اعظم!
بدینترتیب در این کتاب نقدهای پیدرپی و فراوانی به نظریه عقلانیت ارتباطی هابرماس وارد میآید. فوکو و هابرماس جدلهای بسیار با هم داشتند و هابرماس زمانی او را «یک محافظهکار جوان» خوانده بود، ولی نویسنده آشکارا از موضعی فوکویی او را به نقد میکشد. جدای از اینکه با فوکو همرأی و همراه باشیم یا هابرماس، این کتاب اثری است جذاب و خواندنی و با قلمی روشن و روان که خواننده علاقهمند و نگرانِ چنین مباحثی را دست خالی نمیگذارد.