عنوان پیام
متن پیام

گفت‌وگو با سعید احمدی، مدیر انتشارات تیسا

تاریخ ثبت : ۱۳۹۳/۰۵/۰۲     تعداد بازدید : ۱,۳۲۶
گفت‌وگو با سعید احمدی، مدیر انتشارات تیسا

مدیر انتشارات تیسا که ۸۰ کتاب در زمینه مدیریت شهری منتشر کرده است، گفت:
کتاب برای رشته‌های علوم شهری نداشتیم
کلید ملی : «سعید احمدی» مدیر انتشارات «تیسا» است. ایشان در ۳۶سالگی و درحالی‌که حدود ۲ سال‌ونیم از تولد نشرش سپری شده، بیشترین عنوان کتاب را در حوزه مدیریت شهری و علوم مرتبط با آن روانه بازار کرده است. او درباره چرایی اینکه به سراغ انتشار کتاب‌هایی با مضمون مدیریت شهری رفته است، می‌گوید: «فعالیت دست‌کم ۵ هزار دانشجو در حوزه علوم شهری، پتانسیل مهمی بود که ما را برای توجه به این حوزه برانگیخت؛ پس بکر بودن این حوزه عاملی مهم برای آغاز بود». در میان ۸۰ عنوان کتابی که این انتشارات در حوزه علوم شهری منتشر کرده است، عناوینی را می‌توان یافت که به سفارش اداره مطالعات اجتماعی فرهنگی شهرداری بوده‌اند. او در این باره و در خصوص اقتصاد نشر، آن هم در شرایطی که مردم کتاب را در سبد خرید خود جا نمی‌دهند، سخن گفته است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.
*انتشارات تیسا انتشارات نوپایی است؛ اما کتاب‌های بسیاری در حوزه شهر و مدیریت شهری منتشر کرده است. چه عاملی موجب شد به سراغ حوزه شهری در انتشار کتاب بیایید، آن هم در وضعیتی که بازار نشر بازار سوددهی شمرده نمی‌شود؟
برای آنکه بخواهم به این سؤال شما پاسخ بگویم باید نگاهی به چگونگی تولد انتشارات تیسا بیندازم. ما ۳۲ ماه پیش از این کارمان را شروع کردیم و من با تجربه‌ای ۱۵ساله در حوزه نشر به کار ناشری وارد شدم. قبل از آن در جاهای مختلفی در حوزه نشر کار کرده بودم و مسئولیت‌های مختلفی هم در این زمینه بر عهده داشتم. در آخرین مسئولیتم، مسئول انتشارات مرکز تحقیقات استراتژیک بودم، ولی در سال ۱۳۸۹ به این جمع‌بندی رسیدم که کار دولتی نه سودی دارد و نه امیدی به آن می‌رود؛ برای همین استعفا دادم، آمدم بیرون و تصمیم گرفتم نشر خصوصی راه بیندازم. رشتة خودم علوم سیاسی بود و بهتر است بگویم بر علوم انسانی متمرکز بودم، ولی این لزوماً ربطی به مدیریت شهری نداشت؛ اما در یک تأمل شش‌ماهه به این نتیجه رسیدم که بر حوزه علوم شهری و شاخه‌های مختلف آن نظیر مدیریت شهری، روان‌شناسی شهری، جامعه‌شناسی و... متمرکز شوم. در این زمینه هم لیزری عمل کردم؛ یعنی در بازه زمانی ۳۲ماهه، ۱۱۰ عنوان کتاب در حوزه علوم انسانی که ۸۰ عنوانش به طور مشخص مربوط به علوم شهری بود، منتشر کردم. این امر باعث شد مسیری که یک ناشر برای شناخته شدن باید ظرف ۱۵-۱۰ سال طی کند، برای تیسا ظرف ۵/۲ سال پیموده شود. آیا این بدان معناست که دغدغه‌ شهر را داشتم؛ نمی‌خواهم بگویم دغدغه‌اش نبود، ولی تمرکز اصلی من حوزه علوم انسانی بود که در ذیل آن علوم اجتماعی و مدیریت شهری هم می‌گنجید؛ بنابراین تصمیم به انتشار کتاب در حوزه شهری لزوماً به این دلیل نبود که رشته دانشگاهی‌ام آن باشد و اگر خواستم که نشر راه بیندازم به آن دلیل به سراغ حوزه شهر بروم، بلکه با نگاه خودم که فردی برآمده از فضای نشر بودم و باور به لزوم کار حرفه‌ای داشتم، علوم انسانی را انتخاب کردم و سپس به علوم شهری پرداختم. من در تمام حوزه‌های نشر کار کرده بودم و نشر دولتی را هم مدیریت کرده بودم؛ بنابراین توانستم اینجا در تیسا جمع ۴۰نفره‌ای را گرد هم آورم که هر کدام در بخش تخصصی خود فعالیت کنند.
*چیزی که ما را ترغیب کرد به سراغ شما به عنوان مدیر نشری بیاییم که عمده محصولاتش حوزه شهری است، این بود که بازار نشر را مسائل اقتصادی تحت‌الشعاع سود و زیان نامعقول خود قرار داده است. حال شما وارد این میدان شده‌اید، بعد با کتاب‌هایی از شما نظیر «فضای بی‌دفاع شهری» آشنا شدیم که به سفارش اداره فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران تولید شده بود. حال سؤال این است که چون سفارش کارهایی از شهرداری داشتید به سراغ این حوزه از نشر آمدید یا اینکه مثلاً دیدید که بازار این حوزه نشر بکر است و می‌توان فروش را به گونه‌ای تضمین کرد؟
من یک جمله‌ای دارم که به هر علاقه‌مند دیگری که بخواهد وارد بازار نشر بشود آن را می‌گویم؛ می‌گویم اگر یک میلیارد تومان پول نقد نداری، وارد بازار نشر نشو.
*یعنی شما یک میلیاردتومان پول نقد داشتی که انتشارات تیسا را راه انداختید؟
حدود نیمی از این مبلغ را داشتیم.
*این ۵۰۰ میلیون تومان مربوط به چه زمانی است؟
مربوط به همان زمانی که شروع کردم. برای چه بر این رقم تأکید می‌کنم چون شما با یک میلیارد تومان می‌توانید ۲۰۰ تا ۲۵۰ عنوان کتاب با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه منتشر کنید. در بازار نشر تازه بعد از ۱۵۰ تا ۲۰۰ عنوان کتاب جواب سلام شما را می‌دهند؛ بازار کتاب این‌گونه است. کتابی را با این تعداد صفحات چاپ می‌کنید که ۱۱ هزار تومان قیمت پشت جلد می‌خورد. برای فروشش باید ۴۰ درصد تخفیف دهید تا توزیع و پخش و کتاب‌فروش آن را به فروش برسانند. آن هم نه نقد و نه قطعی. کتاب را می‌دهید به توزیع و پخش، هر وقت فروش رفت، چک ۸ ماه بعد برایش صادر می‌کنند و به شما می‌دهند. کتاب‌های خوبمان در بازه زمانی ۱۸ماهه پولش به ما برمی‌گردد. این در حالی است که شما در ۳ ماه اول کار باید هزینه‌های تولید آن کتاب را پرداخت کنید، خرید کاغذ که نقدی است. تازه شما فقط برای استقرار نیاز به هزینه دارید که این دیگر برنمی‌گردد. برای فائق آمدن بر این وضعیت به یک راه اندیشیدیم. راه‌حلی که من برای این مسئله داشتم عقد تفاهم‌نامه‌های مشترک علمی بود بین نشر و جاهای مختلف. ما با ۱۵ انجمن، نهاد و سازمان مختلف تفاهم‌نامه داریم. انجمن جامعه‌شناسی، اداره مطالعات اجتماعی شهرداری تهران، انجمن ارتباطات، پایگاه انسان‌شناسی و فرهنگ، فصلنامه مطالعات بین‌المللی و ... . با اینها چه کردیم؟ هزینه‌ها را با آنها تقسیم کردیم، به‌این‌ترتیب که یا آنها هزینه را تقبل کردند و یا پیش‌خرید کردند و یا ما هزینه را تقبل کردیم، یا به میزان مساوی هزینه را قسمت کردیم؛ به عبارت دیگر با این کار به جای اینکه هزینه زیادی را پرداخت کنیم، توانستیم کتاب‌های بیشتری را تهیه، تولید و روانه بازار کنیم. این‌گونه آن تمرکز در حوزه نشری محقق شد. اساتید ما را شناختند و برای ما کتاب‌هایی برای چاپ آوردند. به کتاب‌هایی رسیدیم که از سفارش تولید تا عرضه، کار خودمان بودند. روزی که ما شروع کردیم یک بند کاغذ تحریر ۲۳ هزار تومان بود. در این دوره ۳۲ماهه هزینه کاغذ به ۹۰ هزار تومان هم رسید. از طرف دیگر فعالیت دست‌کم ۵ هزار دانشجو در حوزه علوم شهری خود پتانسیل مهمی بود که ما به آن توجه کردیم. پس یک نکته دیگر بکر بودن این حوزه بود. رشته‌ها و مقاطع جدید دانشگاهی ایجاد شده بودند و ما به ازا نداشتند، متن نداشتند؛ مثلاً کتاب «نظریه اجتماعی مسئله شهری» که آقای شارع‌پور ترجمه کرد در این حوزه کتاب بسیار مهمی است. این کتاب تا سال‌های سال می‌تواند بازنشر داده شود. ما دغدغه دیگری هم داشتیم بر این پایه که ما باید در علوم انسانی خوانش خودمان را داشته باشیم، اما این به معنای آن نیست که ترجمه خوب نداشته باشیم و از دستاوردهای دیگر کشورها بهره نجوییم. برای همین از تحقیق‌ها و پایان‌نامه‌های دانشجویی هم حمایت کردیم تا به کتاب تبدیل شوند. مثل «اعتماد و همکاری در نوسازی شهری»؛ در برخی موارد اگر تألیف‌ها را در کنار تألیف اساتید درجه یک بگذاریم، شاید هم‌تراز نباشند، ولی عیار خاص خود را دارند.
*اما ببینید ما در کشورمان مشکل اقتصاد رانتی را داریم. وقتی رانت نداشته باشی، نمی‌توانی از پس هزینه‌های سربار کار برآیی؛ هزینه شروع کار کمرشکن است. در حوزه فرهنگ که اصولاً ورود به میدان مین است. این سؤال بیشتر برای آن است که نشان دهیم می‌شود کاری انجام داد. اینکه چطور می‌شود آدمی جوان مثل شما ۵۰۰ میلیون تومان در این راه سرمایه‌گذاری کند و انتظار نداشته باشد که یک‌شبه راه صدساله را برود؟
خب چون ما کتاب‌های زیادی را با اداره مطالعات فرهنگی، اجتماعی شهرداری تهران کار کردیم، این ظن در این مدت متوجه ما بوده است. خیلی‌ها می‌گفتند که این نشر متعلق به شهرداری است؛ اما اگر همین الان به بازار کتاب بروید، خواهید دید که شهرداری هم به ما و هم به ده‌ها نشر سفارش کار داده است. ما هم یکی از نشرها بودیم؛ اما اتفاق خوبی که افتاد این بود که در اداره مطالعات اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران اتاق فکر خوبی شکل گرفت. در آنجا بود که به پیشنهادهای ما گوش کردند. بگذارید مثالی بزنم؛ وقتی در انتشارات مرکز تحقیقات استراتژیک که آقای دکتر روحانی رئیس آن بود کار می‌کردم، ایشان خیلی دوست داشت که محصولات و کتاب‌های مرکز بتوانند وارد بازار بشوند و به مخاطبان و دانشجویان برسند تا تأثیری در فضای علمی کشور بگذارند؛ به عبارت دیگر جامعة نخبگان موردنظر ایشان، ‌دانشگاهیان و اهل علم و نیز اهالی سیاست بودند؛ اما مشکل در انتشارات دولتی این‌گونه است که تغییر مدیریت‌ها اوضاع را تغییر می‌دهد. در دورة جدید، ریاستِ مرکز تحقیقات قائل به تعریف دیگری از جامعة‌ نخبگان است، این تغییر باعث شده که کلاً انتشارات مرکز تحقیقات غیرفعال شده و همة آثار تولیدشده در دوره قبل به فراموشی سپرده شوند. من دیدم و تجربه کردم که مراکز دولتی حجم قابل توجهی کتاب تولید می‌کنند و بعد با تغییر مدیریت این کتاب‌ها به فراموشی سپرده می‌شوند. در اداره مطالعات فرهنگی اجتماعی شهرداری تهران ما بر همین تأکید کردیم که بگذارند کتاب‌ها به بازار بروند و خودشان برای خودشان مخاطب ایجاد کنند. در جایی که اصرار داشتند همه جای کتاب نام، عنوان و لوگوی شهرداری باشد، اثرش را دیدند و در جایی هم که پیشنهاد ما را پذیرفتند، نتیجه‌اش را دیدند؛ زیرا ما تجربه کرده‌ایم که مخاطب دید بدی به ناشران دولتی دارد؛ اما واقعیت این است که در پشت پرده ما هیچ رانتی نبود. همین الان در سال ۱۳۹۳ شهرداری سیاست‌های خود را عوض کرد و با جاهای دیگری تصمیم به همکاری دارد. این حرف را همه قبول دارند که اگر رانت پشت کاری باشد، به‌سرعت موفق می‌شود. اما ما از رانت استفاده نکردیم. توانستیم مخاطبمان (مراکز علمی) را توجیه کنیم که اگر شما اثرتان را در قالب نشر خصوصی ارائه کنید و اگر شما به ما اعتماد کنید، موفق می‌شوید. آنها اعتماد کردند و نتیجه‌اش را گرفتند. از طرفی فکر می‌کنم نگاه حرفه‌ای ما به نشر، ما را در بحران‌ها در امان نگاه داشت. هیچ‌وقت نخواستم محور باشم. خودم را اسیر سازمانم کردم. در میان دبیران نشر من یک رأی دارم. اگر همه رأی‌ها مساوی باشد، آن وقت من حرف آخر را می‌زنم؛ به عنوان مثال در یک مورد اصرار داشتم که تیمِ پخش و توزیع کتاب بزنیم، اما همکارانم به این جمع‌بندی نرسیدند، من هم تسلیم نظر ایشان شدم؛ چون معتقدم که نشر کاری فردی نیست، کاری جمعی است. من نمی‌خواهم بگویم ضرر نداده‌ایم، بلکه می‌گویم در این اوضاع بد اقتصادی طاقت آوردیم. پاسخ این سؤال را این‌گونه خاتمه می‌دهم که ما بعد از جا انداختن خودمان در حوزة‌ شهر، سراغ حوزه های دیگر رفتیم و با مدد گرفتن از کتاب‌هایی که در حوزه‌های دیگر خوب فروش می‌رود، به سراغ کتاب‌های دیگری می‌رویم که سخت فروش می‌روند. نمونه‌اش کتاب بیشعوری است که تاکنون ۱۳ بار تجدید چاپ شده است.
از تجربه کتاب بیشعوری بگذریم در بهترین حالت کتاب‌ها بین یک‌ هزار تا ۵ هزار چاپ می‌شوند و همین حدود هم به فروش می‌رسند. این تیراژ اصلاً تیراژ خوبی نیست؛ بنابراین در شرایطی که اقتصاد نشر با این اعداد سروکار دارد باید حق بدهیم که همه بگویند کار فرهنگی درآمد ندارد و نیازمند رانت است. یا اینکه بگویند کار نشر ضررده است. حالا که شما می‌گویید توانسته‌اید راه‌حلی برای پیشبرد کار در نشر بیابید، بفرمایید چرا این ذهنیت غالب شده که نشر ضررده است؟
برای اینکه درواقع ‌امر نشر و در یک نگاه کلان‌تر کار فرهنگی سود‌آور نیست. تیراژ معمول ۱۰۰۰ نسخه، در حالی است که ماهانه ۱۰۰ نسخه از کتاب‌ها به فروش می‌رود. با چک‌های ۸ماهه از فروش، سرمایه‌گذاری در کتاب ۱۸ ماه طول می‌کشد تا بازگشت داشته باشد. نبود فرهنگ عمیق و واقعی مطالعه و سایر مشکلات پیچیده و زنجیر‌وار نشر باعث پیدایش این ذهنیت قوی شده و تصوری غلط هم نیست. پیداکردن راه‌حل از سوی ما (به سبک خودمان) یک روش است برای بقای حیات؛ روشی که ناشران دیگری هم مشابه آن را در پیش گرفته‌اند.
*ولی شاهدیم که در همین بازار بی‌رونق کتاب‌هایی فروش می‌رود مثل کتاب‌های روان‌شناسی عامیانه و ساده یا کتاب‌هایی که بیشتر کتاب‌سازی شده‌اند.
البته این درست است، زیرا بازار کتاب فضایی متقابل بین مخاطب و ناشر است. بازار ذائقه را تعیین می‌کند و ناشر ذائقه بازار را؛ بنابراین بهتر است نشر را یک بنگاه سخت‌بازده خطاب کنیم. ولی بیایید از خودمان شروع کنیم، مطالعه چقدر دغدغة خود ماست. چه تعداد از خانواده‌ها کتاب را در سبد خرید خود قرار داده‌اند. راستش من به این غرغرها فکر نمی‌کنم. چیزی که خودم به آن فکر کردم و دغدغه‌ام بود، این بود که من چه سهمی در تغییرهایی که در جامعه می‌توان رقم زد، خواهم داشت. معتقدم در همین شرایط بد اقتصادی کتاب‌های خوب، فروش می‌روند. ما باید کتاب‌های خوب تولید کنیم، ترجمه خوب ارائه کنیم. مثالی می‌زنم؛ در بازار ۱۰روزه نمایشگاه کتاب می‌گویند چندین میلیارد در آن ردوبدل می‌شود و مؤید این است که بازار کشش کتاب خوب را دارد. امیدوارم آن‌طور که دولت وعده داده است، دست از سر بازار کتاب بردارد و اجازه دهد بازار در دست خود ناشران باشد. شورای خرید کتاب در همین مدت و با وجود محدودیت در منابع مالی دولت،‌ خرید عادلانه‌تر و منصفانه‌تری از کتاب‌های تولیدی توسط ناشران کرده است. امیدوارم در سازمان‌ها و وزارتخانه‌های دیگر نیز ناشران دولتی به این جمع‌بندی برسند که تولید را به ناشران خصوصی بسپارند و به جای تولید کتاب‌های سفارشی کم‌کیفیت و هدیه دادن آنها با یک نامة فدایت‌شوم به جهت عرض رزومه کاری‌شان، این فضا پیش بیاید که ناشران خصوصی بتوانند از این راه، هم به معرفی کتاب به مخاطب کمک کنند و هم به تولیدکنند‌گان دولتی بتوانند مشورت دهند که درخت‌ها را تبدیل به کاغذهای بی‌ارزش نکنند و هم خود ناشران خصوصی بتوانند درآمدی حاصل کرده و بنگاهشان را تبدیل به فضایی اقتصادی و خوب‌بازده کنند.
*بازار کتاب به‌نوعی در تهران محصور است و اوضاع همین که از تهران خارج می‌شویم، تغییر محسوسی دارد. بین تهران و شهرستان چه تفاوتی از نظر فروش دارید. اگر ارزیابی‌ای از سراسر کشور دارید، آیا فقط تهران دغدغه خرید کتاب در حوزه شهری را داشته یا مراجعانی از شهرستان هم دارید؟
به محض اینکه از تهران قدمی آن طرف‌تر می‌گذاریم، واقعاً قصه عوض می‌شود. واقعیت این است که از کلان‌شهرها هم هرچه دور می‌شویم همه چیز عوض می‌شود. چند کتاب‌فروشی در شهرستان‌ها داریم؟ و چقدر کتاب‌خوان؟ فروش ما در تهران و شهرهای بزرگ قابل مقایسه با شهرهای کوچک نیست. پخش‌هایی که ما با آنها کار می‌کنیم، دوسوم فروششان در تهران و یک‌سوم در سایر ایران است. البته من در حوزه کتاب‌های شهری این آمار را دارم، در حوز‌ه‌های عمومی وضع بهتر است. گرچه باز تهران، چیز دیگری است. از سوی دیگر کتاب‌‌هایی که ما منتشر کردیم زمان می‌برد تا جا بیفتند. و پیش‌بینی ما این است که آینده بهتری داشته باشند. کتاب‌هایی که به موضوع زن و شهر پرداخته‌اند، یا جوان‌ و شهر، یا زندگی روزمره کتاب‌های بهتری بوده‌اند. عنایت داشته باشید اشتهایی که مطالعات شهری در جامعه کتابخوان ما دارد، حوزة جذابی است و در آینده می‌تواند بازار مهمی را برای خود رقم بزند.

منبع خبر : ماهنامه کلید ملی
آخرین خبر ها
«جمهوری تشنگان» به زودی به بازار می‌آید«حافظه و فراموشی در تاریخ و فرهنگ ایرانیان؛ درآمدی جامعه‌‌شناختی» به زودی به بازار می‌آید.«تاریخچه جنبش حقوق زنان در آمریکا؛ موانع و دستاوردها» به زودی به بازار می‌آیدزنان زرخرید نامزد کتاب سال 1400 شدبه چاپ سوم رسید: مدیریت شهری ۳ جلدیبه چاپ سوم رسید: ارزیابی تاثیرات اجتماعیِ سیاست‌ها، برنامه‌ها و طرح‌هامدیریت دانش؛ فرایندها، رویکردها به چاپ سوم رسیدخبرگزاری مهر از «پر‌سه‌گردی با قانون دینامیت» اثر کمیل سهیلی نوشت«تصمیم‌گیری» به چاپ ششم رسید.«جغرافیای فرهنگی» به چاپ دوم رسیدمنتشر شدمنتشر شدجوابیه انتشارات تیسا در مورد ادعای یکی از مترجمان کتاب بیشعوریبیشعوری93 میلیارد ریال کتاب در «تابستانه کتاب» به فروش رسیدتلاش برای پاسخگویی به جابه‌جایی تاریخیمردم تابستان راباچه کتابهایی شروع کردند/کتاب ابن سینابین پرفروشهاپیشگامی کتابفروشی‌های شهرستان در طرح «تابستانه کتاب»جریان زندگی زیر شهر تهران کتاب شد«درآمدی پیشرفته بر اقتصاد فرهنگی» چاپ شد