انتشارات تیسا
فرصتی برای گسترش افکار؛ فعال در حوزه چاپ و نشر کتابهای علوم انسانی.
قصه زندگی من؛ مریلین مونرو
تاریخ چاپ : زمستان ۱۳۹۸
مریلین مونرو، هنرپیشه امریکایی پس از مرگ نا به هنگامش در پنجم آگوست سال ۱۹۶۲ بدل به یک شمایل گشت و امروزه کمتر کسی است که او را نشناسد، هر چند بعد از گذشت این همه سال همچنان ابهامات فراوانی در مورد زندگی او وجود دارد و همین ابهامات منجر به نگارش بیش از پانصد جلد کتاب ریز و درشت در مورد این بازیگر شده است.
دریاچه گروندل
تاریخ چاپ : پاییز ۱۳۹۷
طوفان میآید. موجها بالا میآیند. از یک طرف به طرف دیگر پرتاب میشوم. جان از روی تخته کج میشود و در آب میافتد. دستش را از آب بیرون میآورد. فریاد میزند: «کمک! دارم غرق میشوم!». بلا فریاد میزند: «کوسه، آنجا کوسه هست!». داد میزنم: «کوسه! مراقب باش!». بلا فریاد میزند: «ما باید نجاتش بدهیم!». همسرم میگوید: «شما باید مراقب لیلی باشید!». جان فریاد میزند: «کمک!». بلا فریاد میزند: «زود باش! کوس ...
تا بیکران آسمان دوستت دارم
تاریخ چاپ : زمستان ۱۳۹۸
داستانی درباره تلاش و خستگیناپذیری تا جایی که دیگر جانی برای ادامه دادن باقی نمیماند. "تا بیکران آسمان دوستت دارم" حکایت سادهای است از مشاهدات شخصی و تجربههایی که میتوانند به سادگی برای هر کدام از ما اتفاق بیفتند. داستان چنان گیرا و تاثیرگذار است که خواننده همراه با شخصیتهای داستان حرکت میکند.
در آینه ایرانی؛ تصویر غرب و غربیها در داستان ایرانی
تاریخ چاپ : ۱۳۹۷
واقعیت این است که مسئلة مواجهة ایرانیان با آنچه «غرب» نامیده شده، همچنان در چشماندازهای متفاوت و حتی متضاد، در فضای اندیشگی ایران در جریان است و حتی در فراگشتهای تاریخی به طرح پرسشهای جدید نیز انجامیده است. با این وجود، پرسشهای اصلی همچنان پابرجاست: «غرب چیست؟» یا بهتر بگوییم «غربی که به سمت آن رهسپاریم یا از آن میگریزیم چیست؟» نویسندة کتاب نه از رهگذر مألوف مطالعات سیاسی بلکه از گذرگاه فرهنگ ...
مرا از شعرم جدا بخوابانید؛ روایت یک طفل بالغ مادینه ایرانی
تاریخ چاپ : بهار ۱۴۰۰
دردِ سال بود، تو یادی از آخرین بازماندههای زیر آوار ماندهام نکردی. احساس خفگی میکنم، شعرم کبود شده است، دست در گلویم میبری و آخرین جرعه از شعرم را زنده به گور میکنی در دلواپسیِ خماریهای گاه و بیگاهمان شعر شکستهام دست صلیب میکند برایت! دست به گریبانش میشوم دستِ گرم ردِ تو را میماند دشنهی صبح به شریانم میزند ژرفِ شعرم از سرای اوباش میگوید و مرا در زمرهی کژدمهای نیلوفری فری ...
آوریل نافرجام
تاریخ چاپ : ۱۳۹۹
آوریل نافرجام بدون شکزاده ناگزیر دنیاییست که کاداره از آن و برای آن دست به قلم برده پیدا و ناپیدای آن را زیسته و خوف تهدید جان و تبعید نفرینی را به آغوش کشیده است و این همه جز برای رویایی به نام آزادی و آرمانی به نام رهایی از یوغ ظلم و خفقان نمیتواند باشد. برای نیل به این بایدهای انسانی لازم است آنچه به دام جمود و خود کامگی افتاده ذوب شود سیل شود دریا شود که در این راه خونهای بیگناه ریخته شده ...
کیمیاگر؛داستانی درباره دنبال کردن رویاها
تاریخ چاپ : زمستان ۱۳۹۹
پس از سفرش به مصر بود که کوئلیو رمان کیمیاگرِ خود را نوشت. او کیمیاگری را روح جهان یا همان ناخودآگاه جمعی یونگ، که در آن شخص با تمام هستی پیوند میخورد، میپندارد. او در مصاحبهای گفته است که خود را شخصیت شبانِ این رمان میداند و در جایی دیگر گفته: «در واقع من تمام شخصیتهای کتابهایم هستم، جز شخصیت کیمیاگر». او کتابهای خود را نه یک اثر داستانی، بلکه روایتهای ادبی میداند که بر اساس تجارب شخصیا ...
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد
تاریخ چاپ : پاییز ۱۳۹۹
«ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد» داستان دختر جوانی است که در کمال زیبایی، جوانی و موقعیت تصمیم میگیرد دست به خودکشی بزند اما سر از تیمارستان درمیآورد و پزشکش به او میگوید که به دلیل مصرف بیش از اندازه داروهای خوابآور تنها چند روز دیگر زنده میماند. ورونیکا که احساس میکند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، متوجه میشود که میتواند آزادانه دست به هر کاری بزند و در این دوران اجازه تجربه عشق و نفرت ...
ژانوار
تاریخ چاپ : پاییز ۱۳۹۹
آنت مجله مانده روی صندلی تراموا را برنداشت.از همان جایی که نشسته بود قدری سرش را کج کرد و ستون پشتجلد را خواند.از تعجب حشکید.او که نامش آنت نیست،اینجا که تراموایی درکار نیست، و این که میخواند هم مجله نیست که جا مانده باشد یا نباشد.پس از کجا میدانی که قصه توست؟ فراموش کرده ای،اما در زندگی پیشین چیزی نوشتهای؛ به یادش نخواهی آورد، گرچه شهامت خواندنش را خواهش یافت،یادت نیست،اما در زندگی پسین خاطر ...
بومرنگ؛ نمایشنامه در نه صحنه
تاریخ چاپ : بهار ۱۴۰۰
محمود: ما بومرنگ همیم. هم و پرت میکنیم. یه جوری که برگردیم سر خونه اول. مثل بازی محبوب سگها. مثل ساکسیفون زدن. ساغر: سگها رو میفهمم ولی به ساکسیفون چه ربطی داره؟ محمود: تا حالا زدی؟ ساغر: نه مگه تو زدی؟ محمود: آره خوبشم زدم. وقتی میخوای یه ملودی کامل بزنی باید نفست و به فشردهترین شکل ممکن و با قدرت بدی بیرون. ساغر: ربطش به بومرنگ چیه؟ محمود: ربطش عطش بعدشه. وقتی اونقدر وحشیانه باز دم ...
روح سرگردان خیابان بهبودی
تاریخ چاپ : زمستان ۱۴۰۰
سالهاست فکر میکردم: «جدا از ملاکهایی مثل: تیپ، قد، هیکل، چشمهای کشیده یا درشت، لبهای قلوهای یا باریک، میزان تحصیلات و محل زندگی، چیز مهمتری مثل شکل تنهایی هم ملاک شروع یک رابطه باید باشد. جدا از اینکه وزنت چقدر است؟ محل زندگیت کجاست؟ و خیلی روشنفکرانهتر که بشود بپرسیم چه کتابهایی میخوانی؟ بپرسیم رابطهات با تنهایی خودت چه شکلی است؟ اصلاً وقتی تنها میشوی چه شکلی میشوی؟ سیگار میکشی؟ فر ...
قلب بنفش
تاریخ چاپ : تابستان ۱۴۰۱
وقتی سرباز مت دافی در بیمارستان ارتش در عراق به هوش میآید، به او نشان قهرمانی قلب بنفش اهدا میکنند، ولی خودش احساس قهرمان بودن ندارد؛ خاطرهای تمام مدت ذهنش را درگیر کرده: یک پسربچۀ عراقی و لحظهای که تیری به قلبش اصابت میکند. مت نمیتواند این فکر را از سر خود برهاند که بهنحوی در مرگ این پسربچه مقصر بوده است، اما به دلیل ضربهای که لحظاتی بعد از مرگ پسرک به سرش وارد شده بود نمیتواند چیزی به ...