انتشارات تیسا
فرصتی برای گسترش افکار؛ فعال در حوزه چاپ و نشر کتابهای علوم انسانی.
فلسفه، شهر و زندگی روزمره
علی نجاتغلامی
در دوران معاصر فلسفه از دو کانال کوشید تا تبدیل به تجربه زیسته و زندگی روزمره، در بیناسوبژکتیویتهای اجتماعی شود. در هر دو حالت، مفهوم شهر عنصر لاینفکی از این زندگی بیناسوبژکتیو بوده است؛ نقد شهر ارگانیستی با تکیه بر مفهوم زندگی روزمره، از یکسو توسط متفکران انتقادی از خودِ مارکس گرفته تا لوکاچ و لوفور و دیگران راهی را برای نقد وضعیت موجودِ «شهری» گشودند که در آن تجربههای زیسته سرکوبِ اسلوب سرمایهداری مدرن شدهاند. از سوی دیگر، پدیدارشناسان با مطالعه ساختار بیناسوبژکتیویته و تجربه زیسته و درنتیجه کشف ساختار زیستجهان، به عبارت آلفرد شوتس به چیزی چونان «ماتریکس اجتماعی» در مقام یک «شهر زیسته» رسیدند که میتواند امکانی برای «بشریت دیگر» و امیدی برای تحقق سه آرزوی کانت باشد:
«آزادی» میخواهم اگر قرار است، «انسان» باشم؛
«عدالت» میخواهم اگر قرار است، «سوژه» باشم؛
و «رفاه عمومی» میخواهم اگر قرار است، «شهروند» باشم.
برچسب ها :