عنوان پیام
متن پیام
بقای سرمایه‌داری؛ بازتولید روابط تولید
عنوان : بقای سرمایه‌داری؛ بازتولید روابط تولید
نویسنده : هانری لوفور
مترجم : آیدین ترکمه
ناشر : انتشارات تیسا
شابک : ۹۸۷-۶۰۰-۷۶۸۳-۵۰-۷
تاریخ چاپ : زمستان ۱۳۹۵
نوبت چاپ : دوم
تعداد صفحه : ۱۸۵
وزن : ۳۰۰ گرم
قیمت : ۱۳,۰۰۰ تومان
تخفیف : ۰ %
موضوع : کتاب اندیشه
وضعیت : موجود
تعداد بازدید : ۲,۰۰۳

بقای سرمایه‌داری؛ بازتولید روابط تولید

هانری لوفور

اسطوره‌ای وجود دارد؛طبقه کارگر برابر با انقلاب است. این اسطوره از طبقه کارگر می‌خواهد هرروز انقلاب کند... اما انقلاب فقط به‌طور ترکیبی می‌تواند رخ دهد.طبقه کارگر در خود انقلابی نیست؛طبقه کارگر فاقد ذاتی انقلابی است... فرض بر این است که طبقه کارگر تولید را در دست خود دارد، ومی‌تواند آن را افزایش دهد یا مختل کند.این دیدگاه امکان دگرگونی انقلابی که از طریق وقفه در تولید (اعتصاب عمومی) و چه از طریق توقف کامل تولید (بحران اقتصادی فراگیر) را پیش چشم می‌آورد... این اما بخشی از ایدئولوژی تولید است،که در پیوند با اصالت کارگر قرار دارد... تولید همچنان تحلیل می‌شود اما بازتولید روابط اجتماعی تولید،که موضوعی متفاوت از تولید، اما مربوط به آن است از تحلیل بنیادی کنار گذاشته می‌شود... تا جایی که در چنگ ایدئولوژی بنگاه اقتصادی گرفتار بمانیم، گرایش به بازسازی روابط تولید و باز تولید آن‌ها داریم...
--------------------------------------------------------------------------------
معرفی کتاب بقای سرمایه‌داری؛ بازتولید روابط تولید، هانری لوفور
آیدین ترکمه
کتاب بقای سرمایه‌داری؛ بازتولید روابط تولید نقدی است بر برخی از مهم‌ترین رویکردهای غالب در مارکسیسم رایج. لوفور در این کتاب برخی از مهم‌ترین مفاهیم سنتی مارکسیسم را بازاندیشی و نقد می‌کند. از جمله‌ی مهم‌ترین و بحث‌انگیزترین این مفاهیم، دولت، طبقه‌ی کارگر، ایدئولوژی، هژمونی و انقلاب است. آنچه مهم است اینکه او نقد و بازاندیشی خود را بر مبنای مفهوم بازتولید روابط تولید و در پیوند با ایده‌ی تولید فضا مطرح و صورت‌بندی می‌کند. به گفته‌ی استفان کیپفر (۲۰۰۸: ۱۱۸) یکی از مهم‌ترین ادای سهم‌های لوفور، تلاش او برای «شهری‌کردنِ » تحلیل هژمونی است؛ یعنی آنچه که لوفور «بقای سرمایه‌داری» می‌نامد.
بقای سرمایه‌داری را باید در پیوند با مفهوم تولید فضای هانری لوفور خواند و فهمید. همانطور که لوفور در جمله‌ی معروفش در بقای سرمایه‌داری، این پیوند را به خوبی یادآور می‌شود: «سرمایه‌داری توانسته است تضادهای درونی‌اش را برای یک سده (اگر نگوییم برطرف) کم‌اثر کند، و در نتیجه در یکصد سالی که از زمان نگارش سرمایه می‌گذرد، در دستیابی به «رشد» موفق بوده است. نمی‌توانیم محاسبه‌ کنیم که به چه قیمتی، اما می‌دانیم به چه وسیله‌ای: با اشغال فضا، با تولید فضا.» بنابر ایده‌های لوفور، امر شهری زمینه و واسطه‌ای است برای بقای سرمایه‌داری، و البته همزمان منبع و مبنایی برای مطالبه‌های انقلابی برای دگرگون‌ساختنِ سرمایه‌داری. (kipfer, ۲۰۰۸: ۱۴۶) از دید لوفور، جستجوی منابعی برای یک سیاست ضد‌ـ‌هژمونیک و تبیین بقای سرمایه‌داری، پروژه‌هایی متقابلن بیرون‌گذار نیستند بلکه به طور درونی به هم مرتبطند. (Ibid: ۱۴۷)از سوی دیگر، لوفور نقش دولت را در تولید فضا برجسته می‌داند؛ فضایی که دولت، نقشی کلیدی در تولید و بازتولید آن در مقیاس سیاره‌ای بازی می‌کند. با درنظرگرفتن تحلیل‌های لوفور درباره‌ی مسائلی مانند شیوه‌ی دولتیِ تولید، فضای دولتی، و نقش دولت در فرایند mondialisation، روشن است که دولت بیانگر پیوند بین بقای سرمایه‌داری و تولید فضا است. نهادهای دولتی نقشی به طور فزاینده بنیادی را در تولید فضا، و در نتیجه در تسهیل بقای سرمایه‌داری بازی می‌کنند.
به این ترتیب، اشاره‌ای به مفهوم دولت از دید لوفور و نقد او بر آن برای فهم بقای سرمایه‌داری ضروری به نظر می‌رسد. به گفته‌ی برنر و اِلدن (Brenner and Elden, ۲۰۰۹: ۱-۲) با اینکه نوشته‌های لوفور درباره‌ی سیتی‌ها و نظریه‌ی اجتماعی‌فضایی در حال حاضر به انگلیسی ترجمه شده اند و به شکلی گسترده مورد بحث قرار می‌گیرند، کارهای به همان اندازه نوآورانه‌ی او درباره‌ی نظریه‌ی دولت، فضامندی دولت‌بودگیِ مدرن، و فرایند جهانی‌شدن، توجه کمتری را به خود جلب کرده است. این غفلت شگفت‌آور است. از یک سو این نوشته‌ها صراحتن کار او را درباره‌ی سیتی‌ها، اوربان، و فضا می‌پرورانند، تکمیل و نیز نقد می‌کنند. از سوی دیگر، این رویه‌ی غالب کاملن قابل‌فهم است، زیرا بیشتر متون اصلی او درباره‌ی این موضوعات هنوز به انگلیسی ترجمه نشده است. اگرچه گام‌های لوفور در مطالعه‌ی دولت، فضامندی دولت، و جهانی‌شدن هرازگاهی تصدیق شده است ــ برای مثال، در قدردانیِ آمیخته با احترام نیکوس پولانتزاس در کتابش دولت، قدرت و سوسیالیسم که در ۱۹۷۸ منتشر شد ــ اما در بحث‌های پژوهشی درباره‌ی کارهای لوفور، هم در جهان انگلیسی‌زبان و هم در جهان فرانسوی‌زبان، این آثار تقریبن به نحوی سیستماتیک نادیده گرفته شده اند.
می‌دانیم که پس از ۱۹۶۸ لوفور به نحو نظام‌مندی دست به بازاندیشیِ ابعاد سیاسی کارهای خود زد. لوفور پس از نگارش کتاب مهم تولید فضا در سال ۱۹۷۴، بلافاصله پروژه‌ی به همان اندازه پراهمیتی را درباره‌ی نظریه و جغرافیای تاریخیِ دولت مدرن در مقیاسی جهانی در پیش گرفت. نتیجه‌ی این پژوهش، که در بین سال‌های ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۸ در فرانسه منتشر شد، کتاب دولت بود. اما چرا دولت؟ از دید لوفور، پاسخ سرراست است ــ «زیرا دولت، و هر آنچه را که دولت به آن مربوط است و بر آن دلالت می‌کند می‌توان در قلب مدرنیته یافت». (همان، ۳)دولت‌ها نقشی کلیدی در مدیریت و حفاظت از رشد سرمایه‌دارانه در تمام مقیاس‌های فضایی ــ محلی و جهانی ــ بازی می‌کنند؛ در نتیجه نقد سرمایه‌داری ضرورتن مستلزم نقد قدرتِ دولتیِ مدرن است. (همان، ۱۷)
لوفور بر آن است که استراتژی‌های سوسیال‌ـ‌دموکراتی بازتوزیع، عمیقن نابسنده‌اند زیرا آن‌ها به دنبال تضعیف روابط سرمایه‌دارانه‌ی تولید و مبنای سیاسیِ همبسته‌ی‌شان در شیوه‌ی دولتیِ تولید (SMP) نیستند. تقریبن در همان زمانی که لوفور در حال پروراندن این نکته بود، دیوید هاروی نیز نقد بسیار مشابهی را بر نظریه‌‌پرداز سیاسیِ امریکاییِ عدالت یعنی جان رالز پروراند، که نشان می‌داد او نتوانسته است مسئله‌ی نابرابریِ ایجادشده در مرحله‌ی تولید را بفهمد و در نتیجه مسئله‌ی بازتوزیع را یکسره مجزا و پس‌آیندی در نظر می‌گیرد. در واقع همان طور که لوفور و هاروی نشان می‌دهند، پرکتیس سوسیال‌ـ‌دموکراتی و نظریه‌های لیبرالی عدالت توزیعی هیچ یک نمی‌توانند به مسئله‌ی اصلی پی ببرند ــ مسئله‌ای که از دید لوفور، مسئله‌ی «بقای سرمایه‌داری» بود. (همان، ۱۹) «قطعِ رشدِ اقتصادی»، که مستلزم به‌چالش‌کشیدنِ مستقیمِ منطق تولیدگرایانه‌ی شیوه‌ی دولتیِ تولید است از دید لوفور، پیش‌شرطی کلیدی برای دگرگون‌ساختنِ زندگی روزمره است.
استفاده‌ی لوفور از ایده‌های آکسلوس و هایدگر درباره‌ی مفهوم جهان (world) و نیز نقدشبر آن‌ها نیز به فهم بقای سرمایه‌داری مرتبط است. از دید لوفور، برداشت‌های این دو، گرایش به نوعی متافیزیکِ نظرورانه و در نتیجه اجتناب از مسائلی انضمامی مانند بازتولید روابط تولید و بقای سرمایه‌داری دارد. لوفور برخلاف دیدگاه هایدگر و آکسلوس، فهمِ mondialisation را که صرفن بیانگرِ فرایند جهانی‌شدن نیست بلکه پیش‌شرط جهانی‌شدن و شرطِ امکانِ آن است ــ فهمِ پیشینیِ جهان (world) به سان یک کل، هم در اندیشه و هم در پرکتیس، است که گسترش فضایی پدیده‌های اقتصادی، سیاسی، و فرهنگی را در سرتاسر سطح کره‌ی زمین ممکن می‌سازد ــ بدون دریافت رابطه‌اش با دولت و سرمایه‌داری، نابسنده می‌داند. از دید لوفور، پیدایش جهان‌بودگی (worldness) و فرایند mondialisationبه نابودی تفاوت نمی‌انجامد بلکه باعث ایجاد سلسله‌مراتبی‌سازی، متفاوت‌سازی (differentiation) و پاره‌پاره‌سازی زندگی اجتماعی در تمام مقیاس‌های فضایی می‌شود.
منابع:
۱. لوفور، هانری (۱۳۹۵): بقای سرمایه‌داری؛ بازتولید روابط تولید، ترجمه‌ی آیدین ترکمه، نشر تیسا.
۲. Brenner and Elden (۲۰۰۹): State, Space, World: Lefebvre and the Survival of Capitalism, in Henri Lefebvre (۲۰۰۹): State, Space, World; selected essays, pp. ۱-۴۸, University of Minnesota Press.
۳. Kipfer, Stefan (۲۰۰۲): "Urbanization, Everyday Life and the Survival of Capitalism: Lefebvre, Gramsci and the Problematic of Hegemony", Capitalism Nature Socialism, pp. ۱۱۷-۱۴۹, ۱۳:۲, ۱۱۷-۱۴۹, DOI: ۱۰.۱۰۸۰/۱۰۴۵۵۷۵۰۲۰۸۵۶۵۴۸۲.


برچسب ها :