انتشارات تیسا
فرصتی برای گسترش افکار؛ فعال در حوزه چاپ و نشر کتابهای علوم انسانی.
مسئله آلتوسر
آرش حیدری و هدایت نصیری
بیخود نبود که فروید گاهی دریافت انتقادی کشف خود را با خیزش انقلاب کوپرنیک مقایسه میکرد. از زمان کوپرنیک به این سو میدانیم که زمین «مرکز» عالم نیست. از زمان مارکس به این سو نیز میدانیم که سوژه انسانی، ایگوی اقتصادی، سیاسی یا فلسفی، «مرکز» تاریخ نیست و حتی در تقابل با فلاسفه روشنگری و هگل، میدانیم که تاریخ هیچ «مرکزی» ندارد،بلکه ساختاری است که جز در دژ شناخت ایدئولوژیک، «مرکز» ضرورتی ندارد. به همین منوال، فروید نیز کشف کرد که سوژه واقعی با همان فرد در ذات یگانهاش، شکل یک «ایگو» را ندارد، بر «ایگو»، «خودآگاه» یا بر «ذات» مرکزیت نیافته است –خواه مربوط به ذاتی در خود باشد، خواه ذات بدنی واقعی، یا ذات «رفتار» -بلکه سوژه انسانی مرکز زدوده است و نیز ساختاری که آن را تاسیس کرده است، هیچ «مرکزیتی» ندارد؛ الا در دژ شناخت خیالی ایگو، یعنی در صورتبندیهای ایدئولوژیکی که ایگو خود را باز میشناسد.
برچسب ها :