انتشارات تیسا
فرصتی برای گسترش افکار؛ فعال در حوزه چاپ و نشر کتابهای علوم انسانی.
بلوغ در زندگی دوم؛ یک انسانشناس «مجازاً انسان» را میکاود
تام بِل استورف
یکی از لحظات حساس پژوهشم زمانی رقم خورد که با وندی، خارج از حالتِ مصاحبۀ رسمی، صحبت میکردم. بحث دربارۀ رسمهایِ کوچکی بود که پیوندهای خانوادگی را شکل میدهند تا اینکه او به تجربة خانوادگیاش در زندگی دوم اشاره کرد: «یکی از بچههای بزرگتر را دارند میخوابانند. مامان به اتاقم میآید، ما کمی از اتفاقات روزِمان را به هم میگوییم، همدیگر را بغل میکنیم و من روی تختخواب میپرم. او معمولاً برایم شعر میخواند. من شببهخیر میگویم و بعد از برنامه خارج میشوم».
درحالیکه غروبی از زندگی دوم را نظاره میکردیم، آبِ ویرچوآل پاهایمان را لمس میکرد و من به حرفهای وندی فکر میکردم، ناگهان اهمیت آنها را دریافتم. بهسمت وندی برگشتم و گفتم: «پس تو داری میگی که وقتی در زندگی دوم به تختخواب رفتی و وندی در این جهان ویرچوآل چشمانش را بست، در کامپیوترت از برنامة زندگیِ دوم خارج شدی؟» وندی جواب داد: «آره». ادامه دادم: «پس جهان اکچوآل رؤیای وندی است تا زمانی که او دوباره در زندگی دوم بیدار شود؟» میتوانم قسم بخورم که آواتار وندی لبخند زد وقتی که میگفت: «آره. دقیقاً».
برچسب ها :