انتشارات تیسا
فرصتی برای گسترش افکار؛ فعال در حوزه چاپ و نشر کتابهای علوم انسانی.
جمهوری تشنگان؛ نمایشنامهای در دو صحنه
تاریخ چاپ : زمستان ۱۴۰۱
مادر اولیویا: با کدوم معجزه دوباره زندهت کردن؟ اندرو: معجزۀ نیاز. مادر اولیویا: (نگاهی به اولیویا میاندازد و رو به اندرو) حواریونت میدونن اندرو ویلسون مرده؟ (بچهها جا میخورند. آیزاک لبخند میزند.) اندرو: پدرا هیچوقت نمیمیرن. مادر اولیویا: مادرا چی؟ اندرو: مادرا ادعایی ندارن. مادر اولیویا: ولی من دارم. من ادعا میکنم تو یه دزد متقلبی. اندرو: تو مادرا نیستی. تو یه مادری. مادرا هیچوقت ...
بومرنگ؛ نمایشنامه در نه صحنه
تاریخ چاپ : بهار ۱۴۰۰
محمود: ما بومرنگ همیم. هم و پرت میکنیم. یه جوری که برگردیم سر خونه اول. مثل بازی محبوب سگها. مثل ساکسیفون زدن. ساغر: سگها رو میفهمم ولی به ساکسیفون چه ربطی داره؟ محمود: تا حالا زدی؟ ساغر: نه مگه تو زدی؟ محمود: آره خوبشم زدم. وقتی میخوای یه ملودی کامل بزنی باید نفست و به فشردهترین شکل ممکن و با قدرت بدی بیرون. ساغر: ربطش به بومرنگ چیه؟ محمود: ربطش عطش بعدشه. وقتی اونقدر وحشیانه باز دم ...
خاطرات آینده
تاریخ چاپ : پاییز ۱۳۹۸
لزومی نداره پبرسین وقتی امکانش هست خودتون بدونین اینا همش از تنبلیه و همه حرف من تو یادداشت دیشب هم همین بود رفقا. اما انگار بعضیا ناراحت شدن، من فقط گفتم کسایی که الان دارن یادداشت منو میخونن تنبل ان ، چون اگه نبودن، عمر عزیز چشمای نازنینشون رو برای خوندن ۶۹۶ کلمه نوشته من درباره گمگشتگی هدر نمیدادن.