انتشارات تیسا
فرصتی برای گسترش افکار؛ فعال در حوزه چاپ و نشر کتابهای علوم انسانی.
راهنمای مشاوره مهاجرت
تاریخ چاپ : زمستان ۱۴۰۱
گاهی به معنای واقعی، آیندۀ یک انسان و خانوادهاش، موفقیت تحصیلی و کاریشان، آینده فرزندان و نوههایشان و هرآنچه تاکنون بهدست آوردهاند در گروِ یک جواب سادۀ مشاور است. اگر عبارت جهانشمولِ زنده نگه داشتن یک انسانْ زنده نگه داشتن بشریت و کشتن یک انسانْ مساوی با کشتن نوع بشر است را درست درک کرده باشیم، باید بتوانیم دلهره ذاتی این شغل را نیز بفهمیم. اندیشۀ نگارش چنین کتابی، هرچند با تفاوتهایی معناد ...
جمهوری تشنگان؛ نمایشنامهای در دو صحنه
تاریخ چاپ : زمستان ۱۴۰۱
مادر اولیویا: با کدوم معجزه دوباره زندهت کردن؟ اندرو: معجزۀ نیاز. مادر اولیویا: (نگاهی به اولیویا میاندازد و رو به اندرو) حواریونت میدونن اندرو ویلسون مرده؟ (بچهها جا میخورند. آیزاک لبخند میزند.) اندرو: پدرا هیچوقت نمیمیرن. مادر اولیویا: مادرا چی؟ اندرو: مادرا ادعایی ندارن. مادر اولیویا: ولی من دارم. من ادعا میکنم تو یه دزد متقلبی. اندرو: تو مادرا نیستی. تو یه مادری. مادرا هیچوقت ...
راهنمای شکست؛ در راهاندازی و توسعه استارتاپها
تاریخ چاپ : تابستان ۱۴۰۱
خواندن این کتاب را به همه افرادی که دوست دارند ارزشآفرین باشند و چه کسانی که کسب و کاری را شروع کردهاند و یا کسانی که در فکر راهاندازی یک کسب و کار هستند، توصیه میکنم. زبان ساده و خودمانی این کتاب و بیان و تجربههای مختلف، باورهای درست و نادرستی که در اکوسیستم کشورها به وجود آمده است، میتواند در هر جای مسیر به شما کمک کند تا مواجهه درستی با واقعیت شکست و کارآفرینی داشته باشید. شایان شلیله ( ...
بومرنگ؛ نمایشنامه در نه صحنه
تاریخ چاپ : بهار ۱۴۰۰
محمود: ما بومرنگ همیم. هم و پرت میکنیم. یه جوری که برگردیم سر خونه اول. مثل بازی محبوب سگها. مثل ساکسیفون زدن. ساغر: سگها رو میفهمم ولی به ساکسیفون چه ربطی داره؟ محمود: تا حالا زدی؟ ساغر: نه مگه تو زدی؟ محمود: آره خوبشم زدم. وقتی میخوای یه ملودی کامل بزنی باید نفست و به فشردهترین شکل ممکن و با قدرت بدی بیرون. ساغر: ربطش به بومرنگ چیه؟ محمود: ربطش عطش بعدشه. وقتی اونقدر وحشیانه باز دم ...
خاطرات آینده
تاریخ چاپ : پاییز ۱۳۹۸
لزومی نداره پبرسین وقتی امکانش هست خودتون بدونین اینا همش از تنبلیه و همه حرف من تو یادداشت دیشب هم همین بود رفقا. اما انگار بعضیا ناراحت شدن، من فقط گفتم کسایی که الان دارن یادداشت منو میخونن تنبل ان ، چون اگه نبودن، عمر عزیز چشمای نازنینشون رو برای خوندن ۶۹۶ کلمه نوشته من درباره گمگشتگی هدر نمیدادن.